Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2195 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده فشار الکتریکی تثبیت کننده ولتاژ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
mains voltage stabilizer
U
تثبیت کننده ولتاژ شبکه
stabilisers
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
stabilizer
U
تثبیت کننده میز تثبیت کننده مسیر
automatic pilots
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
automatic pilot
U
وسیله تثبیت خودکار مسیرتقرب هواپیما تثبیت کننده خودکار مسیر
voltage stabilization
U
تثبیت فشار الکتریکی
stabilizer
U
تثبیت کننده
course stabilizer
U
تثبیت کننده
stabilizers
U
تثبیت کننده ها
holding attack
U
تک تثبیت کننده
stabilisers
U
تثبیت کننده
course stabilizer
U
تثبیت کننده مسیر
viscosity stabilizer
U
تثبیت کننده گرانروی
stabilizing sleeve
U
غلاف تثبیت کننده
automatic stabilizer
U
تثبیت کننده خودکار
stabilisers
U
ثابت تثبیت کننده
stabilizer
U
ثابت تثبیت کننده
holding force
U
نیروی تثبیت کننده
emulsion stabilizer
U
تثبیت کننده امولسیونی
voltage stabilizer
U
تثبیت کننده اختلاف سطح
self stabilizing dynamo
U
دینام خود تثبیت کننده
adjustable stabilizer
U
تثبیت کننده افقی قابل تنظیم هواپیما
voltage stabilization
U
تثبیت ولتاژ
negative true logic
U
سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
monetarists
U
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
compensating relief valve
U
شیر رها کننده فشار با شیرترمواستاتیک برای کاهش فشار تنظیم شده هنگامیکه روغن داغ است
output voltage
U
ولتاژ ثانویه فشار الکتریکی ثانویه
voltage swing
U
نوسان فشار الکتریکی نوسان ولتاژ
piezoelectric
U
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
voltage limiter
U
محدود کننده ولتاژ
deflecting voltage
U
ولتاژ منحرف کننده
voltage doubler
U
دو برابر کننده ولتاژ
voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ
voltage amplifier
U
تقویت کننده ولتاژ
inductor voltage
U
ولتاژ تحریک کننده
stabilised
U
تثبیت
fixing
U
تثبیت
stabilising
U
تثبیت
stabilises
U
تثبیت
stabilisation
U
تثبیت
fixation
U
تثبیت
stabilizes
U
تثبیت
corroboration
U
تثبیت
anchor cell
U
سل تثبیت
fixations
U
تثبیت
consolidation
U
تثبیت
fixity
U
تثبیت
stabilize
U
تثبیت
confirmation
U
تثبیت
stabilization
U
تثبیت
stabilized
U
تثبیت
induction regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ القائی
line drop compensator
U
تنظیم کننده یا رگولاتور ولتاژ
carbon pile voltage regulator
U
تنظیم کننده ولتاژ زغالی
fixation process
U
فرایند تثبیت
price stability
U
تثبیت قیمت
fixation point
U
نقطه تثبیت
stop go policy
U
سیاست تثبیت
heat setting
U
تثبیت گرمائی
fixation of affect
U
تثبیت عاطفی
fixate
U
تثبیت کردن
stabilised
U
تثبیت کردن
fixing agent
U
عامل تثبیت
price freezing
U
تثبیت قیمت
price freeze
U
تثبیت قیمت ها
price ceilings
U
تثبیت قیمت
patent
U
حق تثبیت اختراع
father fixation
U
تثبیت پدری
reinstatement
U
تثبیت در مقام
patented
U
حق تثبیت اختراع
patenting
U
حق تثبیت اختراع
confirmation
U
تثبیت استقرار
functional fixedness
U
تثبیت کارکردی
patents
U
حق تثبیت اختراع
fixedness
U
تثبیت شدگی
price stabilization
U
تثبیت قیمت
nitrogen fixation
U
تثبیت نیتروژن
avouch
U
تثبیت کردن
stabilising
U
تثبیت کردن
stabilization
U
پابرجاسازی تثبیت
wage stabilization
U
تثبیت مزد
positioning
U
تثبیت موقعیت
reinstate
U
تثبیت کردن
visual fixation
U
تثبیت دیداری
stabilized
U
تثبیت کردن
stabilizes
U
تثبیت کردن
maintenance level
U
سطح تثبیت
reinstates
U
تثبیت کردن
stabilize
U
تثبیت کردن
stabilises
U
تثبیت کردن
reinstating
U
تثبیت کردن
reinstated
U
تثبیت کردن
economic stabilization
U
تثبیت اقتصادی
mechanical stabilization
U
تثبیت مکانیکی
fault voltage circuit breaker
U
کلید قطع کننده ولتاژ عیب
stabilized layer
U
لایه تثبیت شده
fix
U
تثبیت محل ناو
verge
U
شانه تثبیت نشده
stabilization policy
U
سیاست تثبیت اقتصادی
built in stabilizers
U
تثبیت کنندههای خودکار
fixes
U
تثبیت محل ناو
well fixed
U
خوب تثبیت شده
course stabilizer
U
دستگاه تثبیت مسیر
verges
U
شانه تثبیت نشده
hard shoulder
U
شانه تثبیت شده
stabilized layer
U
قشر تثبیت شده
exchanged stabilization fund
U
صندوق تثبیت ارز
routes
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
commodity agreement
U
تثبیت مشترک قیمت فروش
route
U
به خاک نشاندن تثبیت کردن
zener diode stabilization
U
تثبیت کنندگی دیود زنر
corrector
U
جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
PSU
U
مدار الکتریکی که حاوی ولتاژ مستقیم است و نیز سطح دلتادی از منبع جریان به سایر مدارهای الکتریکی
stabilized
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pegging
U
تثبیت قیمت اوراق بهادار وارز
stabilising
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilizes
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilised
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilize
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
stabilises
U
به حال تعادل دراوردن تثبیت مسیر
pressure gaverner
U
تنظیم کننده فشار
jet mixer
U
مخلوط کننده با فشار اب
high frequency stabilized arc
U
قوس نوری تثبیت شده ی فرکانس بالا
high pressure compressor
U
منراکم کننده فشار قوی
high pressure sterilizer
U
استرلیزه کننده فشار قوی
functional finance
U
سیاست مالی دولت برای تثبیت وضع اقتصادی
price support
U
تثبیت قیمت توسط دولت برای حمایت کالا
membrane keyboard
U
احساس کننده فشار را فعال میکند
pressure equalized addition funnel
U
قیف افزایشی متعادل کننده فشار
bilge blocks
U
قسمتهای تولید کننده فشار دریایی
stop bath
U
ابگونه اسیدی که برای تثبیت عکس وفیلم بکار میرود
setting time
U
[مدت زمان لازم جهت تثبیت و پایدار شدن رنگ در رنگرزی]
fair trade laws
U
قوانین تجارت منصفانه قرارداد بین تولیدکننده وفروشنده برای تثبیت یا تعیین حداقل قیمت
back pressure turbine
U
توربین بخاری که تمام بخارخروجی ان با فشار به داخل شبکه گرم کننده جذب میشود
positive true logic
U
یک سیستم منطقی که در ان ولتاژ کم بیانگر بیت صفر وولتاژ بالا بیان کننده بیت یک میباشد
voltaism
U
ولتاژ الکتریکی
positioning band
U
حلقه تثبیت حلقه ثبات گلوله روی پوکه
altitude/height hold
U
متوقف کننده سقف پروازهواپیما محدود کننده خودکارارتفاع پرواز هواپیما
propounder
U
ابراز کننده یا مطرح کننده وصیت نامه در دادگاه امورحسبی
marshaller
U
هدایت کننده به محل تجمع جمع اوری کننده یکان
inhibitor
U
کنترل کننده سوزش خرج موشک ممانعت کننده ازاشتعال
quick disconnect coupling
U
کوپلینگی برای لولههای ی سیالات دارای دریچههای مسدود کننده و اجزاء اب بندی- کننده
sensor
U
گیرنده یادریافت کننده خاطرات حسی ضبط کننده
primers
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
primer
U
وسیله به کار اندازنده مشتعل کننده گرم کننده
gyro repeater
U
تکرار کننده قطبنمای الکتریکی قطبنمای ثانوی
declaratory judgment
U
حکمی است که در ان حقوق عدهای تثبیت واعلام میشود لیکن هیچ دستور اجراییی را که از نظراختتام دعوی موثر در مقام باشد متضمن نیست
homogeneous computer network
U
یچ کننده و توزیع کننده که همه کانالهای داده آن از پروتکل و نرخ ارسال یکسان استفاده می کنند
positive
U
ولتاژ الکتریکی بزرگتر از صفر
vasomotor
U
اعصاب تنگ کننده وگشاد کننده رگها
interceptor
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
makgi boowi
U
نقاط حمله کننده و دفاع کننده تکواندو
interceptors
U
هواپیمای رهگیری کننده استراق سمع کننده
changer
U
دواتصال کننده که اتصال کننده مادگی را به نری
del credere
U
وصول کننده مطالبات تضمین کننده طلبها
steam fitter
U
نصب کننده وتعمیر کننده لولههای بخار
detonators
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
detonator
U
منفجر کننده مشتعل کننده چاشنی منفجرکننده
distractive
U
گیج کننده برگرداننده یا اشغال کننده فکر
search jammer
U
تولید کننده پارازیت در انتن رادار وسیله جلوگیری کننده از تجسس رادار وسیله جلوگیری کننده از مراقبت
padding
U
پنهان کننده یااستتار کننده پیامها
expostulator
U
سرزنش کننده نصیحت کننده باسرزنش
claqueur
U
تشویق کننده
[یا هو کننده]
استخدام شده
sprining charge
U
خرج چال کننده یا گود کننده
suppressive
U
خنثی کننده اتش سرکوب کننده
prepossessing
U
مجذوب کننده جلب توجه کننده
powering
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
power
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powered
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
powers
U
روشن کردن یا اعمال ولتاژ به یک وسیله الکتریکی
compressor
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
compressors
U
دستگاه فشار دستگاه متراکم کننده
power
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powered
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powers
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
powering
U
بیان اینکه ولتاژ یک قطعه الکتریکی تامین شده است
confirms
U
تصدیق کردن تثبیت کردن
confirm
U
تصدیق کردن تثبیت کردن
voltage
U
فشار الکتریکی
electric tension
U
فشار الکتریکی
voltages
U
فشار الکتریکی
holding point
U
نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
GND
U
مدار الکتریکی متصل به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر
ground
U
اتصال مدار الکتریکی به زمین یا به نقط های با سطح ولتاژ صفر.
astigmatizer
U
وسیله استیگمات کننده وسیله تقویت کننده مسافت یاب برای دیدن نور کم در شب
stop order
U
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
whetstone
U
تیز کننده تند کننده
vibrators
U
ارتعاش کننده نوسان کننده
intermediary
U
وساطت کننده مداخله کننده
supplicant
U
درخواست کننده تضرع کننده
designative
U
اشاره کننده تعیین کننده
prosecutor
U
پیگرد کننده تعقیب کننده
acknowledger
U
تصدیق کننده قبول کننده
intermediaries
U
وساطت کننده مداخله کننده
suberter
U
سرنگون کننده تضعیف کننده
provisioner
U
تدارک کننده تهیه کننده
thwarter
U
خنثی کننده مسدود کننده
divider
U
جدا کننده تقسیم کننده
cogitator
U
اندیشه کننده مطالعه کننده
Recent search history
Forum search
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4
واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1
Potential
2
Some of my translations are missing !
1
WHAT IS THE MEANING OF HANANEH
2
من نمیتونم از دیکشنری فارسی به انگلیسی استفاده کنم چرا
1
confinement factor
1
The motherboard is also often referred to as the main board.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com